پيام
+
هزار شربت شافي به مهر ميجوشد
از آن شبي که بگفتي به من که «بيمارم»
مولانا
کفش هاي مکاشفه
03/10/29
مهرباني #
اي واي مولانا کجايي.... ديريست ساز دل بيمار خريدار ندارد
جوادتبريزي
{a h=n45}مهرباني #{/a} عاشق که شد؟ که يار به حالش نظر نکرد،اي خواجه درد هست وگرنه طبيب نيست. گر گدا کاهل بود تقصير صاحب خانه چيست؟.....ممنون ازحضورنابتون@};-
مهرباني #
ممنون استاد سالها پيش شعري خواندم از شاعر عرب نامش خاطرم نيست... …
ترجمه فارسي اين بود که اگر يارم هستي، کمک کن از تو عبور کنم…
اگر طبيبم تويي، کمک کن از تو شفا پيدا کنم…
اگر ميدانستم عشق تا به اين اندازه خطرناک است، عاشق نميشدم…
اگر ميدانستم که دريا اين قدر عميق است، به دريا نميزدم…
اگر ميدانستم سرانجامم چه خواهد شد، هرگز شروع نميکردم…پر از معنا ها بود براي من
جوادتبريزي
{a h=n45}مهرباني #{/a} بسيارعالي@};-،اين ازنزارقباني است ومن ديوان اشعارشو دارم و نزارميگه: اگر سخن ميان من و تو پايان يافت و راه هاي وصال قطع شدند و جدا و غريبه گشتيم، از نو با من آشنا شو...
مهرباني #
ممنون از محبتتون واطلاعات خوبتون ترکان را شايسته ستايش ميدانم اميد دارم که کمي ديروز خيلي امروز و ذره اي فردا
زندگي کنيم
جوادتبريزي
{a h=n45}مهرباني #{/a} درودتان باد@};-...براين باورم چگونه زيستن ما به چگونه انديشيدن ما بستگي دارد اينکه ما در مورد هستي چگونه مي انديشيم.
مهرباني #
احسنت تو را آنگونه که مي انديشي، ميستايبم که انديشه راه را بر مسير دلنشين ونگاه نو هموار ميکند
جوادتبريزي
{a h=n45}مهرباني #{/a} @};- به قول مولانا اي برادر تو همين انديشه اي مابقي تو استخوان وريشه اي گر گل است انديشه است تو گلشني و بود خاري تو هيمه گلخني.