شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ @};- خاطره،حالِ خوبِ دوچندان. دوسال پيش،روزي خانم جواني را به جرم کشف حجاب آوردند،پرونده را که مطالعه کردم،ديدم قضيه ازاين قرار هست که مسئولين شهر به همراه امام جمعه،ازجلسه اي برمي گشتند،که توجاده به خانواده اي مي بينند که مشغول خوردن غذا هستند،اما خانم کلا روسري را برداشته است،يکي از مسئولين به فرمانده نيروي انتظامي که همراهشان بوده ميگه بريم به اين خانم تذکر بدهيم،ميرن تذکرمي دهند. ادامه درکامنت
*ليلا*
101/8/22
......ادامه.....،اين خانم عصباني ميشه،ميگه چي مي خواهيد ازجون ما اينجا هم دست بردارنيستيد،ميدونيد من کيم،من خانم دکترفلاني هستم،چرا مرا پيش خانواده ام تحقيرمي کنيدو....بالاخره چون جرم مشهود گرفته بودند،تشکيل پرونده داده بودند وبه خانم گفته بودند بايد بيايي دادگاه، واوهم به همراه مامور آمده بود، آن روز سرم خيلي شلوغ بود مي خواستم پرونده را به همکارديگربدهم،
،اما ديدم موضوع حساس است،گفتم توکل برخدا خودم رسيدگي مي کنم، وقتي جلسه را شروع کردم،به خوبي مي شد بغض وتنفررا ازظاهراون خانم مشاهد کرد، خواستم جلسه يه خورده عادي تربشه وازاين حالت رسمي دربياد، شروع کردم به صحبت کردن،وپرکردن صورتجلسه مشخصات فرديش، ازشغلش پرسيدم و بازار کارش وگفت من يه پزشکم واز سختي هاي کار، بعداز حدود بيست دقيقه،رفتم سراغ موضوع پرونده،واو صحبت مي کرد ومن فقط گوش مي دادم،
،تا اينکه رسيد به اينجا که گفت جناب قاضي ما هم مسلمانيم نمازميخونيم و.... گفتم نمازرا چه جوري ميخوني گفت با چادرسفيد همه جامو مي پوشونم،گفتم چرا؟ گفت: چون نمازم باطل ميشه. گفتم چرا گفته اند تونمازهم بايد حجاب داشت؟ گفت: تابحال فکرنکرده ام، گفتم: مگه خدا نامحرمه؟ گفت: نه گفتم خودتون بريدفلسفه آن را پيدا کنيد،
، بعدا رسيد به اصل کار،يعني تعيين مجازات،گفتم به جاي مجازات حاضريد،کارخيرانجام دهيد(خدمات عمومي جايگزين حبس) گفت بله حاضرم، گفتم به جاي حبس وجزاي نقدي،حکم ميدم که تعدادي ازافراد بي بضاعت را رايگان ويزيت کنيد وپذيرفت واينگونه شد. موقع رفتن،برايش يک عددشکلات کاکائوي که نوعا تو کشويي ميزم هست دادم ورفت......
.. يک هفته پيش به همراه خانواده رفته بوديم يکي ازبوستان هاي اطراف شهر، ديدم يک خانمي که روسري بلند وگل دار زيبايي هم به سرش بود و به همراه خانواده بود،اومد نزديک ما وسلام کرد،گفت: شما فلاني هستيد گفتم بله، گفت: مرا يادتون هست؟ گفتم قيافتون آشناست ولي دقيقا خير! خودشو معرفي کرد وگفت من همان خانم دکترم،
وازآن تاريخ هم سعي مي کنم حجابم را درحدمتعارف رعايت کنم وهم بيماراني که واقعا نيازمندهستندرا رايگان ويزيت کنم.ودرضمن دراين مدت روي فلسفه حجاب ورعايت آن درنمازخيلي مطالعه کرده ام،واين نوع پوششم کاملا ازروي علاقه وشناخت است.
اوبه من لطف داشت ومي گفت:من آن روز ازرفتار بدآنها خيلي نارحت بودم وازهمه چي متنفر بودم،اما وقتي با برخورد ورفتارو حکم شما روبرو شدم کلا ورق برگشت.........واين موضوع حال مرا دوچندان خوب کرد،...... اميدوارم خداوند برتوفيقات همه مابيفزايد
استادعزيزوبزرگوار،خيلي خوب بود،چقدرحال ماراخوب مي کنيد،خدابهتون عوض بده.@};-
خيلي عالي خدا خيرتون بده،هرکاري را با اصول و روش خودش بري اثرميذاره.
Miss fatima
:-)@};-
{a h=Doktaringlab1}شاخه ي عشق{/a} سلامت باسيد@};-
{a h=amin9999}امين يگانه{/a} سلامت ومانا باشيد@};-
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} @};-@};-
{a h=zigzag13}Miss fatima{/a} @};-@};-
mariii
چقدر خوب تصميمه به جايي گرفتيد .حالا اگه من بودم با زنه گيس و گيس کشي ميکردم که چرا حرف گوش نميدي:) واقعا تصميمتان به جا و تاثير مثبت گذار و از اون طرف خانم دکتر هم انسان فهميده اي بوده ک رفته و مطالعه کرده و تغيير کرده
{a h=haftaamancom}mariii{/a} سلامت باشيد ممنون ازحسن توجهتون@};-
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} @};-
*ليلا*
کار قشنگي بود.خيلي هاهم هستند که ادعاي حجاب و...دارند که هيچي ازش نميدونن فقط از سرتکرار وگاها اجبار انجام ميدن بعضي هاهستن که از اعماق وجودشون خدارو هميشه حس ميکنند و‌ادعايي ندارند....
ساعت ویکتوریا
جوادتبريزي
رتبه 0
0 برگزیده
168 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
جوادتبريزي عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top