پيام
+
@};- خاطره
يادم هست،شب قدري بود،باجمعي ازدوستان به صورت پياده به سمت مسجدمحله مي رفتيم،که عده اي ازجوانان هم درجلومغازه ي نزديک مسجدجمع شده بودند وباخودحال خوشي داشتند وقتي ازکنارآنان عبورمي کرديم،سلام کرديم واحوال پرسي،يکي باصداي بلندوخنده وتمسخر،گفت:آهاي کجاميريد،گفتم مسجد، گفت به قول دکترشريعتي: ترجيح مي دهم باکفش هايم درخيابان راه بروم وبه خدا فکرکنم تااين که درمسجدبنشينم وبه کفش هايم فکرکنم
شاخه ي عشق
00/9/18
جوادتبريزي
....ادامه..... بنده هم با حالت تبسم جواب دادم:
اولا،اين سخن مال شريعتي نيست،
دوما،شما را درحرکت نمي بينم بلکه نشسته ايد.
سوما،شايداون موقع پلاستيک نبود،ولي الان پلاستيک هست،کفش هايمان را مي گذاريم پلاستيک وبعل دست خودمان وديگربه خدا فکرمي کنيم.
البته اين ماجراموجب آشنايي ماشد،وبعدا خودش هم مسجدمي آمد مخصوصا پنجشنبه ها که دعاي کميل داشتيم.... #جواد_تبريزي