پيام
+
@};- خاطره،
چند سال پيش،يک پرونده اي مهم وباموضوع جنجالي که رسانه اي هم شده بود دستم بود،تازه مراحل اول تحقيقات بود، وفقط چندنفرمظنون بازداشت بودند،رفته بودم نانوايي نان بگيرم، صف نانوايي بودم و ديدم مردم دارند درخصوص اون موضوع صحبت مي کنند هرکسي باظن وگمانش حرف مي زد وته مانده ايمان خودرا به باد مي داد،تا اينکه يک خانمي با جزم وبا قاطعيت گفت:دراون پرونده،چهارنفررا اعدام کردند....ادامه درکامنت
محسن وکيل پايه يک
00/9/15
جوادتبريزي
ادامه.... وچهارنفرش را هم امروز اعدام خواهندنمود!!!!
اينگاراو قاضي پرونده بود.
وکسي ازش نپرسيد اين حرف را باکدامين سندومنبع ذکرمي کني،
آنجابارسنگيني وحساسيت موضوع آن پرونده را بردوشم بيشترحس مي کردم
نوبتم که شد،نان را گرفتم ورفتم،....
ولي هنوزصداي آن خانم درگوشم مي پيچيد وتوقعي که درجامعه ايجادکرده بودند،
جوادتبريزي
آري،اين قصه حال جامعه ماست،بدون شناخت وباظن وگمان،قضاوت مي کنند وراي صادرمي کنند واجرا مي کنند،........ کاش يادبگيريم موقعيتي را که هرگز،درآن نبوديم،ديگران را قضاوت نکنيم...... چقدر دلم مي گيرد،اينقدرجامعه ما دچاربداخلاقي شده است،وبه راحتي به ديگران تهمت مي زنيم وبه راحتي شايعه هارا باور وپخش مي کنيم، خدايا چنان کن سرانجام کار تو خشنودباشي ومارستگار،